ز عمق دل دعایی کن برایم
اگر امشب به معشوقت رسیدی
خدا را در میان اشک دیدی
کمی هم نزد او یادی ز ما کن
کمی هم جای ما او را صدا کن
بگو یارب فلانی رو سیاه است
دو دستش خالی و غرق گناه است
بگو یارب تویی دریای جوشان
در این شب رحمتت بر وی بنوشان
خدایا ،جوانم اما غرورم از جنس آهن نیست ،می شکند.بگذار اعتراف کنم ،آنقدر ها هم که نشان میدهم قوی نیستم ...بگذار اعتراف کنم که گاهی عاشق میشوم،گاهی شک میکنم ،گاهی سوال های اساسی دارم ،گاهی خسته می شوم ،گاهی سرم گیج میرود،گاهی دلم میخواهد اشتباه کنم ،امسال بهار فرصت خوبی برای اعتراف به همه این هاست.پس تو هم ای خدای بزرگ ،در پاسخ اعتراف های کوچکم ،معجزه ی بزرگ بخشایش را نشانم بده.امسال دلم معجزه می خواهدخدایا ،از آن آیاتی که در قرآنت گفته ای ،نه از جنس عذابی که بر عاد و ثمود نازل کردی ،که از جنس باران گل برآتش ابراهیم (ع) ،آتشم را گلستان کن ،خدایا ،ناامیدی و غم ؛نهنگی است که جوانی ام را می بلعد.درست وقتی که ناامید شدم و گمان خطا بردم مثل یونس از دهان این ماهی خلاصم کن.معجزه می خواهم ،بگذار بهار ،شادی از هر طرف به مبارک بادم بیاید.رحمتت را از راه هایی که میشناسیم و نمی شناسیم به سویم روانه کن.شور شیرینی بفرست تا این همه اسباب دلشوره ی مادرانمان نباشیم!امسال بهار ،گهواره ای بفرست تا مادران دلشوره هایشان را به نیل رحمت تو بسپارند و خیال هایشان از بابت ما راحت باشد.می شود خدایا؟
چقدر معجزه می خواهم ،ببخش!با کریمان اما کارها دشوار نیست.تو که از ما نیستی ،تا زیاد آرزوهایم خشمگینت کند.تو باغبانی هستی که دانه های دلمان را میبینی ،تو خوب می دانی که اگر گاه گاهی به گوشه ای سرک میکشم،نور می خواهم!تو خوب می دانی که وابسته نیستم جز به این خاک و آب ،حتی اگر هوایی تازه تر بخواهم.هرچند گاهی به نوازش نگاهی و گرمی دستی وابسته می شوم.اما تو می دانی که ریشه هایم نه در خاک ،که در آسمان آغشته به اذان این سرزمین کهن است.
خدایا ،جوانم .غرورم را شکسته و شانه هایم را خسته مخواه....
رمضان ،همیشه برایم فرصتی بوده برای خودکاوی ،و امسال بیشتر از همیشه مقصرم!خدایا ،جز به درگاه تو ،به چه کسی پناه برم؟
پ.ن : متن از چلچراغ.
....
گفتم تا این سریالا تموم نشده بیام بنویسم ،راستش تو گلوم گیر کرده بود یه چیزایی ازش بنویسم.
خوب معلومه ،فاصله ها و زیر هشت ؛اول زیر هشت ،بد نیس ،خوبه ،بعضی جاها فقط زیادی کشش میده کارگردان ،الانم که معلوم نیس عطا میمیره ،زنده میمونه ،اصلا تیره بهش میخوره یا نه :دی ،از امیر جعفری خوشم میاد ،جدیدا ازعادل هم بدم نیامده ،اما به نظرم پانته آ بهرام ،بهتره بره تو تئائر و سینما ،تلویزیون یه کمی کمه واسش.از زیر هشت انتقاد خاصی ندارم :دی
ولی آی از فاصله ها ،من نمیدونم این کارگردان چی فک کرده اینو ساخته ،اسم دیگه شو میذارم خانواده آنتن ،هرچی اتفاق میافته فرتی !هم عمه میدونه هم عمو !آخه تو بودی حرصت در نمیامد؟ریحانه خانوم که الگوی صداقتشه،به اتفاق علی آقا :دی ،بعد برای بیتا چه زندگی درس کرده کارگردان با چه سطح توقعی !البته بعضی ادمهای اینجوری رو میدونم که هستن!و فک کنم هدف هم همین بوده که نشون بدن این ادم چه قد سطح توقعش بالاس،بعد یه چیز دیگه !یه مسائلی هس که به نظرم جاش نبود زیاد مطرحش کنن مثلا اگر دختره بده ،می تونستن یه جور دیگه نشون بدن این بدی رو!(بچه میشینه پای تلویزیون این روزا،خو یاد میگیره!) ،اسم دیگه اش میشه باشه بابای بدبخت :دی ،چقد این آقا محسن بیچاره اس :دی کلا میبینین که خوشم نیامده ،اگه میپرسین خوب چرا میبینی؟ باید بگم از سر بیکاری!تنها چیز خوبش همون تیتراژپایانیه،هم شعر و هم آهنگ به دل میشینه...
همین :دی
پ.ن : از من گفتن ،برین سی دی رستاک رو بخرین .!