Search This Blog

Sunday, January 9, 2011

حکایت یه روز برفی




مثل خنگ ها ،اومدم نشستم پای کامپیوتر با این دست ناقصم :دی ، صبح بود ،بعد من رفته بودم زیر پتو ،با صدای بلند با خواهرم که توی اتاق بغلی اونم از سرما رفته بود زیر پتو حرف می زدم ،بعد از نماز بود هیچ کدوم خوابمون نمی برد. برا هم دیگه رادیو هفت دیشب رو تعریف می کردیم می خندیدیم ،بعد یهو داداشم پا شد ،گف چتونه چقد زر می زنین بگیرین بخوابین دیگه ،ما هم گفتیم تو پاشو لباس بپوش مدرسه ات دیر نشه و کر کر خندیدیم ،ورداشت زد کانال 3 ، بعد یهو جیغ که بچه ها کانال 3 داره برف میاد و پرید تو اتاق من که از پشت پنجره ببینه چه خبره ،نمی دونم چرا همش از اون موقع که پاشدم دلم پیش نازنین بود که یعنی الان بلند شده؟ خوابش نمیاد؟آخه دیشبش باهم کلاس زبان بودیم داشتیم یخ میزدیم از سرما :دی
بعد دیدم برف میاد گفتم حالا کی میره تا یونی که از اون علی بابا بپرسه من یه واحدمو چی کار کنم!گفتم به درک فوقش واس خاطره یه واحد نه ترمم میکنه!من می خوام بخوابم ،بعد یادم اومد که باید پاشم برم دکتر پوست تو این هوا!اونم بعد از کلی زنگ زدن واسه وقت گرفتن ازش! بابا گف ماشینو نبری یه وقت ها ،زمین سره یه وخ یه بلایی میاری سر خودت و بقیه ،گفتم من یکی که پیاده نمی رم (یا حالا با تاکسی ) نمی رم تا اونجا یخ می زنم.بعد فک کردم یعنی نازنین با تاکسی میره ؟ یه وقت خواب نمونه ؟ بعد گوشیمو ورداشتم بهش بزنگم ،گفتم ولش کنه اگه خوابه بذا بخوابه کیفشو ببره! بعدم اون خوابش برد منم کپه امو گذاشتم از هفت و چل و پنج تا 8 خوابیدم .بعد هم ونگ ساعته در اومد پاشدم کلی صبحانه خوردم.سرمای خونه دلچسب بود عجیب. خوشم اومده بود از برفه! بعد رفتم ماشینو روشن کنم ،باور کن 5 سانت بیشتر روش برف نشسته بود ،لنگ رو برداشتم و کشیدم رو شیشه ها ،آی خوشحال بودم که دیگه پالتو هه رو می پوشم!آخه تا قبلش مسخره ام می کردن می گفتن هنو زمستون نشده که !انگار سرما به زمستونه !پس دل آدم چی ؟نمی فهمن گاهی وقتا لباس گرمه ،واسه سرمای تن نیس !
بعد گوشیمو ورداشتم گفتم یه اس بزنم به نازنین بلکه وسط امتحان خوشال شه ،دیدم دستام که یخ کرده هیچ ،بعدم حالا سایلنت نکرده باشه پرویزه رو ،با اون استاد مزخرف انقلاب که هر دفه از جلوم رد میشه انتظار سلام داره!میخواد بپره بهش حالا!ولش کردم اس نزدم.
رفتم دکتر، منشیه گف دکی تو ترافیکه و نیامده ،منم از فرصت استفاده کردم رفتم پیش یه متخصص دیگه ی اون مرکز !بعد گفتم دکی حوصله ندارم یهو می زنم زیر همه چی ا !بعد اون گف اینا واسه استرس قبل امتحاناس خو انقد جوش نزن.بعدهم از اون لبخند ملیحاشو تحویلم داد.بعد هم من دقت کردم که چقد دکتره از پارسال تا حالا پیر شده!همون طوریم که داشت آزمایشامو میدید زنگ زد به انگار پسرش که بابات رسید خونه ؟ برف سنگینیه ها !که اونم انگار گف آره و بعد هم خدافظی کردن.بعدم قرص پارسالیو عوض کرد ،یه نوع دیگه نوشت گف حالا تا سه ماه اینو بخور!منم گفتم خو باشه.بعدم شماره مطب خودشو نوشت رو یکی از برگ های دفترچه که اگه حالت بدشد زنگ بزن منشیم بت بگه چی بخوری.منم گفتم چه باحال منشیه هم خودش دکتره .
بعدهم اومدم دیدم دکتر پوست اومده ،بعد دستمو دید ،زگیل زده ،گف فریز کنی بهتره ،منم گفتم خوب باشه نمی دونستم فریز چیه که!تو اپتیک یه چن باری به گوشم خورده بود فریز.بعد فهمیدم بد تر از صد تا آمپوله!کلی هم فرق داره با اپتیک !:Oبماند که با همون وضع سوختن دستم از سرمای فریز!دوباره برفا رو از رو ماشین زدم کنار و رانندگی کردم و بعدهم اومدم چندین و چند نوت تو گودر زدم .حالا هم تاول زده دستم.می سوزه بدجور.بعدم به دکتره گفتم دکتر این بیشتر از اونی که گفتی درد داشتا!دکتره هم برگشت نیگام کرد که درس حرف بزن !حالا انگار چی بهش گفتم:دی
بعد هم اومدم خونه نشستم این کریسمس مهران مدیری رو دوباره دیدم ،خندیدم .بعد هم این کارتون ایگور رو دیدم از اون یارو مغزه خوشم اومد.:دی قشنگ بود فیلمش شمام برین ببینین.بعد هم فهمیدم لیتل فاکر رو یکی واسم دانلود کرده اونم می خوام بعدا ببینم.ادامه میت د ِ پرنتزِ . عالی بود اون.از این یکی هم تعریف زیاد شنیدم .
بقیه روزم یکم اسپکترو خوندم.دلم می خواد شرودینگر رو با دستا خودم له کنم. اصن سخت نیستا ،منتها حوصله خوندن ندارم. پشت شیشه برف نیگا کردن فایده اش واسم بیشتر از خوندن ایناس.
بعد هم که تو کتاب خوندم چای و قهوه واسم خوب نیس ، منم بیشتر از قبل چای می خورم.فک کن تو این سرمای برف چای نخوری!میمیری!امتحان کن اگه نمردی؟! راس میگم!(البته خو من معتادم به چایی :-* )
بعد راستی تو این سرما رفتم بیرون ،گفتم اه الانه که پام دوباره بگیره و نتونم راه برم.درد نگرفت!شادم!
راستی از صدای تق تق پاشنه ی این چکمه هام هم بسی انرژِی گرفتم
.

6 comments:

  1. سلام علیکم و رحمت...
    چطوری جیگر؟!
    میبینم که حسابی اون ورا برف اومده!والا اینجا از این خبرا نیس!یه کوچولو برف اومد...یه کوچولو!
    ولی بشدت سرد!امروز موقع برگشتن از امتحان حسابی لرزیدم از سرما!
    الان دارم اهنگ نگووووو قیصرو گوش میدم!:دی
    راستی از صدای تق تق پاشنه ی این چکمه هام هم بسی انرژِی گرفتم...منم یاد یه خاطره ای افتادم...یادش بخیر

    یا علی...

    ReplyDelete
  2. سلام ستاره جون
    واااااااای دلم تنگ شده بود برات
    پات چطوره ؟
    دست فریز شده ات بهتره ؟
    چایی خور هم که هستی :)

    هنوزم برف میاد ؟

    ReplyDelete
  3. سلام

    با یه اشتیاقی خوندم
    روز برفی همه چیش نابه و قشنگ

    راستی ستاره چرا ما تو دانشگاه با هم انقد غریبه ایم!؟

    ReplyDelete
  4. salam khubi?
    posteto khundam:d kholase in ke zemestun hamishe ba barfash adamo shad mikone. manam ke emestunio asheghe barf.

    are gozashte vase dl miduni chera?chon tu iran ketabasho mamnu kardan:D
    hala boro beshin kimiagaro bekhun halesho bebar

    ReplyDelete
  5. سلام سلام
    خوبی گلم ؟؟؟
    دلم برات کلییییییییییییی تنگیده ....
    دوست دارم
    به یادتم

    ReplyDelete
  6. :))خیلی خوب بود این
    فریز فاجعه ست. خواهرم تجربه ش کرده!
    به نظرم تو انرژیت خیلی ی از من بیشتره!

    ReplyDelete