Search This Blog

Wednesday, January 19, 2011

i am sick,....:(






تو زندگی هر کس یه چند تا عامل مهمن :

یکیش اسمش شانسه ،بعضی موقعا رو خط شانسی ،همه ی اتفاقا واست خوبش میافته ،بعضی موقعا هم این شانس نیس که اومده پیشت ،اما تو میذاریش به حساب شانس .

یکیش اسمش موفقیته ،ادم های موفق تعریف های مخصوصی دارند ،با توجه به شرایطشون تعریف میشن ،یه دانشجو ممکنه خودشو تو شرایط خاصی موفق بدونه ،مثلا اینکه تو یه درس بالاخره 10 رو آورده ،یا اینکه معدل کلش بالای 18 شده ،یا اینکه حتی معدلشم کمه اما حداقل اخلاق داره ،برخورد حالیشه ،از این جور چیزا.

یکی دیگه هم اسمش شکست ،ادما ممکنه تو ازدواجشون ،تو دوستیشون ، تو درسشون ،تو امتحانای مختلف شکست بخورن.صدبار بیشتر از تا حالا شنیدم که شکست مقدمه پیروزی است. اما؟

به نظرم کتاب زندگیم همش شده این مقدمه هه،یعنی هی مینویسم فصل جدید : مقدمه ! خسته گی مفرط میاره برای آدم.حتی حس همچین موقعیتی !

دیروز، نه دیروز نه ،شنبه بود ،شانس رو برای خودم تعریف کردم.وقتی ماشین درست و به موقع ترمز گرفت،خوب ،از یه طرف دیگه ام داشتم فک می کردم مثلا فوقش این تصادفه می شد، تهش می مردم!که چی ؟یعنی کلن که چی که زنده ام ؟

فک کردم به دلیل زنده بودن ،و فعلا یه خط کشیده ام رو این فلسفه ی به کمال رسیدن خلیفه الهی در زمین ،(که معنی ایش این نیست که قبولش ندارم فمعنیش اینه که گذاشتمش کنار چون کمال انسان هم تعریف خاص خودشو داره برای هرکسی) و بعد فک کردم که دیگه برای چی زنده ام؟مثلا برای اینکه در کنار آدم هایی هستم که دوسشون دارم،اما بعد به این فک کردم که چقد به این ادم هایی که دوسشون دارم بدهکارم! و به جز اون هم تقریبا هیچ دلیل قانع کننده ای پیدا نکردم.

اما تعریف موفقیت برام این روزا نا ملموسه،یعنی که همه ی عوامل رسیدن به موفقیت(فقط تحصیلی مورد نظرمه ) رو دارم یا مهیا کردم اما موفق نشدم.حوصله ام از اینکه برم بشینم رو یه صندلی و یه ورق بذارن جلوم که بنویس جواب این سوالا رو ،و بعد تعجب کنم که اینا چیه؟ من واقعا تو کلاس درستی دارم امتحان می دم ؟ اینجا امتحان همین واحدیه که من کل ترم سر کلاسش بودم ،و جزوه ام نوشتم و تمرین هم حل کردم حتی؟ سر رفته.

و حوصله ام از اینکه موقع نوشتن جواب اون سوالایی هم که می دونم ، وسط راه یادم می ره هم سر رفته. و دوره می کنم عوامل بروز و تشدید آلزایمر رو.شاید واقعا به نوعی فراموشی زودرس دچارم.

به این فک میکنم که که چی که اینا رو می خونم و هیچی یادم نمیاد که بنویسم ولی اونی که نخونده از روی برگه ی یکی دیگه بنویسه و 20 هم بشه،و آیا اصلا بین منی که خوندم و یادم نمیاد با اونی که نخونده فرقی هس ،یا اونی که 20 هس واقعا ،چرا به سوالای من قبل از امتحان جواب نمیده؟و به این فک میکنم که خوب دلش نمی خواد به سوالای من جواب بده مگه مجبوره؟و بعد هم میگم خوب حالا این بخش رو برای من توضیح بده مگه چیزی ازش کم میشه؟

به این فکر میکنم که چرا 4 ساله خودمو عذاب میدم؟ چرا به خودم الکی امید میدم؟ کو اون که میگف از تو حرکت از من برکت؟

چرا من؟

چرا من؟

بحران رسیده به اطراف من و هیچ مدیری نیس که مدیریت بحران کنه . من چیم از اون ادما کمتره؟

حوصله ی علم ندارم ،یک روش دیگه برای آینده ام باید پیدا کنم.حوصله من از زندگی سر رفته.

حالم از این جمله ی حوصله ام سر رفته به هم می خوره.حس هیچ کاری رو ندارم. انگار یه لجبازی خودخواسته زنجیرم کرده.و فعلا که انگار همه روی خط شانس هستن،من روی خط لجبازی ام.

از اینکه باید یه عدد میزان اطلاعات علمی من رو نشون بده که موقع امتحاناش از استرس یا هر مرض دیگه ای هیچی یادم نمیاد حرصم میگیره


حالم از دنیایی که توشم به هم می خوره. هیچی زیبایی توش نمیبینم. چشمام سیاهی رو بیشتر میبینه.


7 comments:

  1. سلام ستاره

    دوس دارم یه بار حضوری درباره این چیزا بحرفیم ولی اینو بدون

    خدا تو رو برای کار مهم تری فرستاده پایین
    ماموریت اصلیت یادت نره

    فکر کن که چرا آوردنت پایین
    ولی نه تنهایی
    با خدا
    در آغوش خدا فکر کن

    ReplyDelete
  2. سلام جوان ایرانی!

    بهتری؟
    بهبود یافتی؟تو نقاهتی الان؟

    ReplyDelete
  3. @ sanam:
    are,alan hesse behtari daram :-*

    ReplyDelete
  4. salam

    setare khanum hala manzuramo mifahmi azinke migam vaghti dust nadari anjam nade chie? hey begu age inkaro nakonam chi kar konam ?
    boro donbale hadafet age nemiduni hadafet chie be jaye inke 4 sal omreto hadar bedi vase ye mosht arajif mizashti hadafeto mishnakhti man ba dars o motalee mokhalef nistam ama bebin chi mikhay alan dars khundi shodi asan proffessor badesh chi?
    badesh miri kar badesh pul dar miari badesh ezdevaj badesh bache ... nave badesh chi? akhare akharesh chi?

    ReplyDelete
  5. خوشحالم که بهتری

    فقط یه نکته:
    همیشه هم برای رسیدن به یقین به شک نیاز نیست ستاره
    گاهی فقط لازمه جا پاهاتو محکم کنی

    از کجا معلوم که راهت درست نبوده باشه!؟

    معمولا خدا راه درست رو جلو پاهای همه می ذاره
    مگر این که خلافش ثابت بشه

    ReplyDelete
  6. نمیدانم.انگار خاصیت این فصل لعنتی ست یا خاصیت دلهای بی سر و سامان ما!
    اما هرچه هست مزخرف است،یک مزخرف واقعی...

    ReplyDelete