Search This Blog

Monday, May 31, 2010

از قبل

الان داشتم تو نت می گشتم ،دنبال عکسای هری پاتر و ... ، که چند وقته دوباره اومده تو صدر اخبار..

امسال از نمایشگاه نگفتم ،افتاد تو امتحانا و مراسم و اینا و وقت نوشتن نداشتم ،حالا هم که می بینین ،تازه ار امتحان اومدم ،مثل اکثر خرداد های گذشته ی این بلاگ.

تو نمایشگاه یک بار یه چرخی زدم تو کتب عمومی و بعد همش رفتم سراغ کتابای ارشد ،کامپیوتر ،فیزیک ،مدیریت ،وقتی هر مشاوری یه چیزی میگه بهت خودتم نمی دونی چی کار کنی ؛

وقتی فهمیدم کتاب علی صالحی چاپ شده و نرفتم سراغش اعصابم به هم ریخت.ولی اکشال نداره،واسه من مرور همون نشانی ها بهتره فک کنم!

خیلی دلم پره ،از دست روزگار.و نمی دونم سر کی باید خالیش کرد.دلم می خواس می تونستم بیشتر توضیح بدم اما نمیشه!

این روزا سرگردونم ،هرکی میبینه یه چیزی بهم میگه ،همینو کم داشتم که وسط امتحان استاد بهم بگه ،امروز حالت خوب نیس؟!همین دیروز کلی وقتشو گرفته بودم تا سوالای کتابو حل کنه ،یه وقت تو امتحان کم نیارم ،اما دریغ از یه سوال همه رو نصفه و نیمه نوشتم!بگذریم ،گذشت،البته فک کنم خوب دادم ،یعنی به بدی ِ بقیه بچه ها ندادم از اونا بهتر بود.

این رو این چند وقته ورد زبونم کرده بودم.نمی دونم واس چی!

اگه می خواین آروم بشین هم این رو پیشنهاد میکنم.

اعصابم خورده از اینکه تو روزگاری هستم ،که هرروز منتظر یه خبر بد باید باشم،این و گرفتن ،اونو آزاد نمیکنن،جوون های مردم ،جوون های جامعه ،جوون های ایران ،خسته شدم از دست اینا!خسته...

پ.ن : ٢٢ خرداد.

No comments:

Post a Comment